English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cabint U هیات وزرا
council of ministers U هیات وزرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cabinets U هیئت وزرا اطاقک
cabinet U هیئت وزرا اطاقک
mission U هیات اعزامی هیات تبلیغی
missions U هیات اعزامی هیات تبلیغی
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
board U هیات
corps U هیات
mission U هیات
party U هیات
missions U هیات
bodies U هیات
council U هیات
boarded U هیات
councils U هیات
body U هیات
consular corps U هیات کنسولی
council of ministers U هیات وزیران
governing body U هیات حاکمه
governing bodies U هیات حاکمه
legislatures U هیات مقننه
legislature U هیات مقننه
board of directors U هیات مدیره
board of trutees U هیات امنا
board of trustee U هیات امناء
diplomatic corps U هیات سیاسی
jury U هیات داوران
jury U هیات منصفه
juries U هیات منصفه
arbitral tribunal U هیات تحکیم
board of conciliation U هیات مصالحه
juries U هیات داوران
board of directors U هیات نظار
diplomatic corps U هیات دیپلماتیک
executive commission U هیات رئیسه
managing commission U هیات مدیره
deputations U هیات نمایندگان
directorates U هیات مدیره
directorate U هیات مدیره
cabinets U هیات دولت
cabinet U هیات دولت
managing committee U هیات رئیسه
delegations U هیات نمایندگان
managing committee U هیات مدیره
delegation U هیات نمایندگان
selection board U هیات گزینش
the ministry U هیات وزیران
legislative assembly U هیات مقننه
sovereigns U هیات رئیسه
sovereign U هیات رئیسه
executive commission U هیات مجریه
executive committee U هیات رئیسه
executive committee U هیات اجرایی
fact finding body U هیات تحقیق
deputation U هیات نمایندگان
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
bench U هیات قضات محکمه
benches U هیات قضات محکمه
chairman U رئیس هیات مدیره
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
head of the mission U رئیس هیات اعزامی
chairman of the board of directors U رئیس هیات مدیره
chairmen U رئیس هیات مدیره
cabinet council U جلسه هیات وزیران
forewoman U سخنگوی هیات منصفه
law of pragnanz U قانون هیات گرایی
jury man U عضو هیات منصفه
member of the jury U عضو هیات منصفه
grand jury U هیات منصفه عالی
grand juries U هیات منصفه عالی
juror U عضو هیات منصفه
jurors U عضو هیات منصفه
foreman U سخنگوی هیات منصفه
foremen U سخنگوی هیات منصفه
verdicts U رای هیات منصفه
verdicts U تصمیم هیات منصفه
verdict U رای هیات منصفه
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
constituency U هیات موکلان یک حوزه
Privy Council U هیات مشاورین سلطنتی
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
officers U عضو هیات رئیسه
awarded U حکم هیات داوری
award U حکم هیات داوری
awarding U حکم هیات داوری
awards U حکم هیات داوری
officer U عضو هیات رئیسه
verdict U تصمیم هیات منصفه
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
legislators U شارع عضو هیات مقننه
legislator U شارع عضو هیات مقننه
selections U دسته یا هیات انتخاب شده
selection U دسته یا هیات انتخاب شده
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
challenging a juror U جرح عضو هیات منصفه
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
oligrachy U هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. U هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
rider U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
riders U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
peremptory challenge U رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
summing up evidence U نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
gestalt psychology U روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com